مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
حسی درون توست که دلگیر و مبهم است اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است شعـر کـتـیـبه دور سـرم چـرخ میزند »باز این چه شورش است که در خلق عالم است« انگـار دم گـرفـته کـسی در وجـود من »باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است« یک پـردۀ سـیاه، که سرداده یا حـسین بر نیزهای که خاسته تا عرش اعظم است پـرده کـنـار میرود و دسـتهـای مـاه یکدست، مشک آب وَ یکدست پرچم است یک پرده بعد، دست ز کف داد و گفت: آب لب تر کند حسین، برایش فراهم است دارد گریز میزند از چشم روضهخوان لبتشنهای که دستی و مشکی از او کم است بـا نــالـۀ بُـنَــیَّ ابـالـفـضـل... فـاطـمـه هم نـالـهاش تمـامی ذرّات عـالـم است در امتداد پـرده، کسی گـفت یا اخا!... حالا قد حـسین هم از داغ او خم است قـلبی شکـست، پردۀ آخر وَ حال شعر چیزی میان شور و غزل، نوحه و دم است ای پرده پرده پرده عزا، میکشی مرا ای رستخیز عام که نامت محرم است |